راز شال صبز ميدان وليعسر

1- بيدادگاه شروع شد. تف به گور قاضي شارع.
2- خدا سومين پدرش را هم به درك واصل كند.
3- چند خانواده محترم كه براي اندكي پيك نيك و صرف كاهو سكنجبين به دشتهاي اطراف "آباده" رفته بودند به علت عجله در بازگشت به خانه جهت رويت سريال جومونگ، دخترچهار ساله خود را در بيابان جا گذاشتند. دخترك مرد.
4- شيخ غلتان دارد اعتراف مي كند. چيز مهوعي است.
5- چيزي به تنقيه و تنظيف نمانده!
6- هيچ
7- برو حال نداريم...

۸ نظر:

نیکی گفت...

قلقلی یه کم زیادی شورش را درآورد اما جای گلایه و گیر دادن نیست. فرمودید حال ندارید ما هم می رویم زیاد حرف نمی زنیم.

mo.mad گفت...

واقعن دردآور بود. گیرم نه به اندازه شرکت در انتخابات!

Unknown گفت...

shoma dar tamaame belaade eslamiye yek tand ra tond nayaafetid ke baasan be soranj nadaade baashad va in mayeye sharm boode va hast

لیلا گفت...

دیگر غلتان هم نبود طفلک ، ولی نمی دانم چرا آن یکی اینقدر حالش خوب بود عطری را می گویم ...مهوع است راست می گویید

محمد ته لق گفت...

به آدرس پستی مندرج در پرونده ی بلاقفایتان، میلی روانه کردم. بخوانید و چیزی بگویید شاید آرام شوم. دارم می پکم.

نیکی گفت...

هوی بچه. سوخعلیشاه نام برگزیده شیخ برهان الدین است برای یگانه عالم عرفان حضرت شیخ الشیوخ که بنده باشم. سوخ علی هم نگفته اند. یک شاه دارد دمبش که بیا و ببین. پس حد ادب فرو بمگذار که تمشیتت می کنیم. هر وقت گفتیم سیخعلی شما بیا ابراز دوستی کن. مفهوم شد. اما من باب عریضه ات چون حکمش را استفتا برداشت کردیم مکلف به پاسخیم اما من بعد بدانید که برای طلب بیانات زیاده ولدخاله نشوید که بمالیمتان
ما نفهمیدیم اینها را در پاسخ به کدام عرایضمان برایمان نوشته‌اید؟ نکند از ذهنمان چیزی گذشته و شما با کرامات شیخ‌الشیوخیتان یکهو فهمیدید باید اینطور پاسخ ما را داده بمالانیدمان؟ هرچه زور زدیم مکشوفمان نشد که مقصود کدام بخش عرایض ماست. تا آنجا که خاطر ناقصمان هست، نه جایی در باب نام شما حرفی زده‌ایم و نه اخیرا استفتائئ درمحضرتان معروض داشته‌ایم. این بند را جهت تنویر افکار مریدان و سایرینی که بعدها تذکره‌تان را جهت یافتن روشنایی خواهند خواند روشن بفرمایید منت گذاشته‌اید.

ته لق گفت...

قصد توهین نداشتم. فقط می خواستم ولدخاله شوم که چشم، دیگر نمی شوم.
بعد هم شوما که ورسیون شیرین نمک تان را ارئه داده بودید که موجب بی جنبگی من شد.

با احترامات فائقه
کون لقت
(توضیح: سوء تفهم نشه. فوحش نبود. همان "ته لق ِ شما" بخوانید. جای ضمیر و شناسه و این چیزهاش به هم ریخته)

محمد تعلق گفت...

شیخ شوما که منع کردی حقیر را از ولدخالگی، منظور همان ولدخاله ی کارپوف مآب شکلات لیس زنت بود؟

شیخ شما تحمل مهمل پراکنی مریدان خانه زاد بیش از اینت بود. چه شد که بر ما خشم گرفتی؟ تصادفی داشته ای؟ ماشینت خراب شده؟ مشکلات مادی داری؟
اینها را می پرسم چون یقین دارم به کمالات شما خانواده در تمکین است. این ظواهر دنیا مگر موجب پریشانی شود.
خلاصه شیخ. حساب شما از تملق شوندگان روز جداست که آنها اول شیخ شدند بعد قانون تصویب شد که هر... شیخوخیت مجازست. اما شوما که اهل این همه تکلف و تملق و دامن آویزی نبودی که.