اسكيزوافكتيو + نارسيسيسم

1- راستش شيخ الشيوخ استنادش به پارك ژوراسيك اسپيلبرگ بود و اميديش نبود از باز آفرينش دايناسورهاي علف خوار كه اين درندگان خون خوار را چاره شوند اما شيخ المشايخ برهان الدين، پس از آن مرقومه ما را بخواست و اندكي گوش بماليد كه چرا چنين زبان به هرزه ميراسينوزوروس گشودي،‌ پس سياه چال گشوده ما را به حبس چند صباحي در تاريكي بيانداخت تا از كرده ندامت شود كه شد.
2- آورده اند كه زني ريش دار در آخرالزمان نشانه است ظهور را. كه جمعي از اعزّا را امر مشتبه نمود كه چنانچه به سپوختن مردان گماريده شوند باري ممكن است زني ريش دار كرده آيد. پس سياه‌چالگان بيانباشته به خدمت مشغول گشتند.
3- از احوالات شيخ بگاء همين بس كه انگار از گاستن خلايق فارغ آمده به گزيدن اصحاب مشغول گشته است. خدايش بيامرزاد.
4- جمعي از نوابغ را نامه نگاري به مشايخ عظام اسباب مشغله است اين روزگار تا باشد كه خري از خويش برون آيد و كاري بكند. غافل از اينكه مشايخ را اگر خطر باشد كه گزندي رسد بر مال و اموال و نواميس و آبرو و جان و آسايش و آرامش و وعده هاي سه گانه طعام و خواب قيلوله و زفاف سوگلي و سوهان ناخن، فرض است كه تقيه كنند و كان مبارك بي جنبشي در ثبات محفوظ آورند كه مبادا چربي طعامشان را ببرد. پس نامه ها را دستمال مستراح كرده به عبادت مشغولند.
5- برخي از علماي طب را مرقومه اي صادر آمده در باب عارضه جانكاهي كه شيخ بگاءالملك آراداني راست و آن همان كه در سرنامه همين مرقومه آورده ايم. اما از علائمش بعضي را مذكور شده اند كه از آن جمله هستند: هالوسينيشن، سلف آگرانديزمنت، گرانديوسيتي اين فنتسي، لك آو امپثي(امپتي)، نيد تو ادميريشن، نميدونم چي مانياك
6- در اخبار آمده بود كه علما را مكشوف شده كه باكتري ها پيش از حمله با يكديگر حرف مي زنند. اگر نديده بوديم باور نمي كرديم.
7- هنوز با اين كتيبه جديد احساس قرابتي ژرف حاصل نيامده. نگارشي اگر تقرير شد نه از باب دلخوشي كه از باب تسليم به قضاي الهي بود. چرا كه از اسلاف شيخ المشايخ ما نيز روايت شده كه بگذرد اين روزگار تلخ تر از زهر..

۱ نظر:

Unknown گفت...

در غیبت کبراتان امر تحلیل به گردن عده ای نو قلم افتاده بود که فرمودند فرموده شوند که شدند.
در باب حضور سبزتان آنهم مجددا همین بس که سرور از تاج روشن بینی به در کردیم و بس به ضرب بشکن رقصیدیم و رقصانیدیم.